۱،رجب
ميلاد امام محمد بن علي الباقر(ع) (1 رجب 57 ق)
مروري بر زندگاني امام باقر(ع)
پنجمين پيشواي شيعيان حضرت امام محمد باقر(ع) در سال پنجاه و هفتم هجري در شهر مدينه ديده به جهان گشود.[1] درباره روز تولد آن حضرت دو روايت است برخي روز اول رجب و بعضي سوم صفر را ذکر کردهاند. نام آن حضرت محمد و کنيهاش ابوجعفر است و القاب مشهورش باقر و باقرالعلوم[2] است. پدر گراميش حضرت سجاد(ع) امام چهارم شيعيان و مادر بزرگوارش فاطمه دختر حضرت امام حسن مجتبي(ع) است که او را ام عبدالله ميخواندند. امام باقر(ع) نخستين کسي که هم از نظر پدر و هم جهت مادر فاطمي و علوي ميباشد. در وصف مادر بزرگوارش وارد شده که: «کانتْ صديقةٍ لَم تُدرَکْ في آل الحَسَن امرأة مِثْلُها؛ او بسيار راستگو بود و در خاندان امام حسن(ع) بانويي همانند او ديده نشد.» (کافي، ج1، ص469)
حضرت باقر(ع) پنجساله بودند که واقعه عاشورا به وقوع پيوست. آن حضرت در اين باره فرموده است: «قُتِلَ جَدَّيَ الحسينُ و لي اَرْبعُ سنينَ و اِنّي لَاَذْکُرُ مَقْتَلَهُ و مٰانٰا لَنا في ذلِکَ الوقت؛ هنگامي که جدم اباعبدالله الحسين(ع) به شهادت رسيد، من چهار ساله بودم و جريان شهادت آن حضرت و آنچه را که در آن روز بر ما گذشت همه را به ياد دارم».[3]
وي پس از شهادت امام زين العابدين(ع) در سال نود و چهار هجري منصب امامت را در حالي که سي و نه سن داشتند بر عهده گرفتند.
امام باقر(ع) در دوران امامتشان با چندين خليفه معاصر بودند:
1. وليد بن عبدالملک (از سال 86 تا 96 هجري خلافت کرد)
2. سليمان بن عبدالملک (اغز سال 96 تا 99 هجري خلافت کرد)
3. عمر بن عبدالعزيز (از سال 99 تا 101 هجري خلافت کرد)
4. يزيد بن عبدالملک (از سال 101 تا 105 هجري خلافت کرد)
5. هشام بن عبدالملک (از سال 105 تا 125 هجري خلافت کرد)
به غير از عمر بن عبدالعزيز همه اين خلفا نسبت به حضرت باقر(ع) بسيار سختگير بوده و با استبداد و خودکامگي بر مردم حکم ميراندند. در توصيف اوضاع سياسي و اجتماعي دوران امامت حضرت باقر(ع) گفته شده است که اين دوران مصادف با ادامه فشارهاي خلفاي بنياميه و کارگزاران ستمگر آنها با شيعيان عراق بوده است. شيعيان در ايام برگزاري مراسم حج با سختي خود را به امام باقر(ع) ميرساندند و نسبت به وظايفي که بر عهده آنها بود کسب تکليف ميکردند. مردم عراق به هيچ وجه نميتوانستند آزادانه به خدمت امام باقر(ع) برسند لذا چون از شرايط سياسي و اجتماعي و همينطور تنگناهاي که بر آنحضرت ايجاد شده بود چندان خبر نداشتند انتظار داشتند امام(ع) به عراق آمده دست به قيام بر عليه حکومت بزند. اما امام باقر(ع) اولاً آنچنان تحت کنترل حکومت بود که مجبور به در پيش گرفتن تقيّه شدند. ثانياً مردم عراق گرچه زياد اظهار ارادت به اهل بيت عليهم السلام ميکردند اما به دلايلي از جمله برخوردي که قبلاً با اميرمؤمنان علي(ع) و حضرت اباعبدالله الحسين(ع) انجام داده بودند اين اظهار ارادتها و اعلام آمادگيها براي ياري حضرت باقر(ع) نميتوانست اعتماد حضرت باقر(ع) را جلب کند و از قضا عملکرد آنها با زيد بن علي(ع) برادر امام باقر(ع) نشان داد که عدم اعتماد امام(ع) به ايشان بسيار کار درستي بوده است چهبسا اگر امام باقر(ع) به اعلام آمادگيها و قولدادنهاي آنها اطمينان ميکردند واقعه عاشوراي ديگري تکرار ميشد. در هر حال امام باقر(ع) در اين دوره اختناق به تبيين آموزههاي ديني و پاسخ به شبهات ايجاد شده توسط دشمنان و مبارزه با گروههاي انحرافي و همينطور سردمداران حکومت اموي به شيوههاي که در آن شرايط ميسر بود ميپرداختند.
نقل شده است در دوران امام باقر(ع) غُلٰات با سوء استفاده از برخي روايات و يا از طريق ساختن بعضي روايات جعلي درصدد ايجاد فتنه و تفرقه بودند که امام باقر(ع) به شدّت با اين گروه برخورد کردند حتي دو تن از معروفترين شخصيتهاي آنها يعني مُغيره بن سعيد و بيان بن سمعان را تکفير کرد.
چون اين غاليان تصوير غلطي از شيعه و خصوصيات آن ميدادند. امام باقر(ع) با هدف تصحيح ديد غلطي که توسط آنها ايجاد شده بود. شيعه واقعي را معروفي کردند نشان دادند که هرکس که ادعا کرد شيعه است ولو انواع باورها و اعتقادات نادرستي داشت به صرف اظهار شيعهگري نميتوان او را شيعه دانست. آن حضرت در اين باره از جمله فرمودند: «اِنَّ شيعتُنا من اطاع الله...؛ شيعيان کساني هستند که از خداوند اطاعت ميکنند و در بالاترين مراحل تقوا قرار دارند آنها در زمره وفاداران به عهد و امانت بوده و اهل زهد و عبادت هستند. آنان هر شبانهروز پنجاه و يک رکعت نماز به جاي ميآورند... زکات اموال خود را ميپردازند به زيارت خانه خدا ميروند و از محرّمات الهي اجتناب ميکنند و شيعيان ما کساني هستند که از ما و اعمال ما پيروي ميکنند و... .
از اين طريق حضرت باقر(ع) مدعيان پيروي از امامت را که از عمل صالح رو گردان شده بودند طرد کردند گذشته از آنچه بيان شد حضرت باقر(ع) شاگردان بسياري را تربيت کرد که هريک در قسمتي از معارف سرآمد عصر بودند از جمله آنهاست: «زرارة بن اعين، عبدالله بن شريک، محمد بن مسلم، حمران بن اعين، عبدالله بن ابييعفور، جابر بن حيان، فضيل بن يسار، جابر بن يزيد جعفي و... در حقيقت يکي از تدابير بسيار بزرگ امام باقر(ع) در آن فضاي خفقان اين بود که اگر به او امکان فعاليت سياسي داده نميشد از راه شيوه فعاليت فرهنگي و تأسيس حوزه علميه همه به تقويت باورهاي ديني مردم و بسط فرهنگ تشيع و هم تربيت افراد برجسته علمي پرداخت که مجموعه اين امور در عين حال زمينه را براي مبارزه سياسي عليه بنياميه را فراهم ميساخت.
گاهي گمان ميشود که امام باقر(ع) چون خلفاي معاصرش به او سخت ميگرفتند به طور کلي مبارزه را کنار گذاشت. حقيقت اين است که وقتي سيره آن حضرت را ملاحظه ميکنيم به خوبي بر اين حقيقت پي ميبريم که عليرغم آن همه سختگيرها حضرت باقر(ع) لحظهاي از مبارزه طاغوت غافل نبودند در اين راستا حضرت روشهاي متفاوتي را اتخاذ کردند که از جمله آنهاست:
1. حمايت از قيامها: امام باقر(ع) حرکتهايي که بر عليه طاغوتهاي اموي انجام ميشد تأييد و حمايت ميکردند از جمله از حرکت مختار ثقفي، زيد بن علي(ع) اعتراضات شاعر بزرگ کميت اسدي و... .
2. افشاي توطئهها و حرکتهاي انحرافي طاغوتهاي اموي: از جمله کارهاي طاغوتهاي اموي اين بود که آنها مردم را به ظواهر دين مشغول ساخته از حقايق آن دور ميساختند. به عنوان مثال آنها به حج آن هم ظاهر حج خود را پايبند نشان ميدادند و مردم را به آن تشويق و آن را از روح حقيقياش دور کرده بودند. لذا حضرت باقر(ع) مردم را به انجام حج راستين ابراهيمي فراخوانده شيوه حاکمان اموي را محکوم ميکرد.
3. انتقاد از مردمي که به دربار اموي و با کارگزاران آنها معاشرت و رفت و آمد داشتند. بر اين اساس بود که هم از ارتباط چهرههاي علمي با دربار اموي و هم از روي آوردن مردم عادي به سوي کارگزاران حکومت اظهار نارضايتي ميکردند نقل است روزي فرماندار جديدي به مدينه وارد شد مردم براي عرض تبريک به سوي خانه محل استقرار او ميرفتند که چون حضرت خبردار شدند، ضمن افشاي ماهيت حکومت اموي از اين کار نهي کردند.
4. اعلان نارضايتي از حکومت در فرصتهاي مناسب: امام باقر(ع) از کوچکترين فرصتها براي اعلام نارضايتي از حکومت اموي استفاده ميکردند نقل شده است روزي مردي وارد مجلس امام باقر(ع) شد و سلام کرد و حال و احوال امام(ع) را جويا شد. حضرت همين فرصت را مغتنم شمرده به انتقاد از شرايط حاکم پرداختند از جمله فرمودند: آيا وقت آن نرسيده که شما بدانيد که حال ما چگونه است؟ مَثَل ما در ميان اين امت همچون بني اسرائيل که پسران آنها را ميکشند و زنانشان را براي بيگاري گرفتن زنده نگه ميدارند. آگاه باشيد که اينان (حاکمان اموي) پسران ما را کشته زنان ما را زنده ميگذارند... .[4]
مجموعه اين قبيل از حرکت باعث شد که حکومت حتي تصميم به تبعيد آن حضرت و فرزند بزرگوارش امام صادق(ع) گرفت. آنها را به اجبار از مدينه به شام آوردند تا به خيال خودشان با تهديد و ارعاب و توهين بتوانند او را ساکت سازند. اما حضرت باقر(ع) با روشي که در پيش گرفت و پاسخهايي که به هشام دادند حاضران را تحت تأثير قرار دادند و توطئه و نقشه طاغوت اموي را نقش بر آب ساختند.
حتي پافشاري حضرت باقر(ع) بر اهدافي که در نظر داشتند کار را به جايي رساند که در نهايت هشام بن عبدالملک تصميم گرفت آن حضرت را به شهادت برساند وي با توطئهاي مرموز امام(ع) را مسموم کرد.[5] در اثر آن به شهادت رسيد پيکر مقدسشان در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد.
درباره تعداد فرزندان حضرت باقر(ع) نوشتهاند که امام(ع) داراي هفت فرزند يعني پنج پسر و دو دختر بودند از آن ميان حضرت صادق(ع) و عبدالله از امفروه به دنيا آمدند ابراهيم و عبدالله از امحکيم و علي و زينب و امسلمه که مادر هر سه تاي اين فرزندان کنيز بودند.
رهنمودي چند از امام باقر(ع)
1. برتري خودشناسي: شناخت زمينه حرکت و سرآغاز انتخاب هدف و مسير در زندگي هر انساني است و در ميان انواع شناختها شناخت نفس از جايگاه والايي برخوردار است. آن حضرت در اين باره از جمله ميفرمايد: «هيچ معرفتي ـ در شرافت و ارجمندي و ثمربخشي به پاي خودشناسي نميرسد.»[6] آنگاه درباره ثمره خودشناسي ميفرمايد: «راه عجب و بزرگبيني به وسيله خودشناسي مسدود ميشود».[7]
2. حُسن خلق: امام باقر(ع) بارها درباره نيکي اخلاق سخن گفتهاند از جمله فرمودهاند: «به کسي که اخلاق نيک و روحيه مناسب براي رفق و مدارا داده شده است. در حقيقت همه ارزشها و آسايش عطا شده است. وضع چنين فردي در دنيا و آخرت نيک خواهد شد و آن کس که از اين نعمت محروم باشد. اين امر زمينهاي است براي افتادن در هر بدي و بلا مگر اينکه امدادهاي الهي وي را از گرفتار شدن به بديها رهايي بخشد».[8]
3. ذم تکبّر و فخرفروشي: از جمله اوصافي که مانع واقعبيني انسان ميشود. تکبر و خودبزرگبيني است امام باقر(ع) در اين باره به مناسبتهاي گوناگون رهنمودهايي را ارائه کردهاند. نقل است روزي عقبة بن بشير اسدي در حضور امام باقر(ع) از موقعيّت برتر قبيله سخن به ميان آورد. حضرت در جواب او فرمودند: «با حسب و نَسَب خود بر ما منت مينهي؟ در حالي که خداوند مردماني را که شما فرومايه و در سطح پايين ميدانيد. اگر اهل ايمان باشند آنها را به وسيله ايمان رفعت و برتري بخشيده است و مردماني را که شما شريف و برگزيده مينايمد اگر کافر و غير مؤمن باشند حقير و فرومايه به حساب ميآورد. هيچکس بر ديگري فضيلت و برتري ندارد مگر به واسطه تقوا و پرهيزگاري. فرمود: «تکبّر و خودبزرگبيني در دل کسي راه نمييابد مگر اينکه در عقل و انديشه او به ميزان آن خودبزرگبيني نقصان پديد ميآيد».[9]
4. نشانههاي مسلمان مؤمن حقيقي: ائمه اطهار عليهم السلام براي هرچه بيشتر روشن ساختن اصول اسلامي به شيوههاي مختلف آنها را تبيين کردهاند. يکي از اموري که در برخي روايات به آن توجه شده است. خصوصيات مسلمان و مؤمن است. امام باقر(ع) در ضمن روايتي به يکي از اصحاب خود که سليمان نام داشت ميفرمايد:
اي سليمان آيا مي داني که مسلمان کيست؟ سليمان عرض ميکند شما پاسخ اين پرسش را بهتر از من ميدانيد امام(ع) بيان ميکنند. مسلمان کسي است که ديگر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند. آنگاه حضرت باقر(ع) ميافزايد: آيا ميداني مؤمن کيست؟ سليمان باز اظهار ميکند اي پسر پيامر شما آگاهتريد. امام باقر(ع) در اين باره هم ميفرمايد: مؤمن کسي است که مسلمان او را در مال و جانشان امين بدانند و به او اطمينان داشته باشند.[10]
در روايتي ديگر در اين باره ميفرمايد: «انسان مؤمن در پرتو برادر مؤمن خويش احساس آرامش ميکند. همانگونه که کبوتري با مشاهده همنوع خويش چنين احساسي دارد. همانا مؤمنان در ايثار و ترّحم و ملاطفت و عطوفت نسبت به يکديگر همانند يک پيکرند. هرگاه عضوي از اين پيکر در رنج و ناراحتي باشد ساير اعضاي آن آرام نخواهند داشت. سپس فرمود: به خدا سوگند، کسي مؤمن واقعي نخواهد بود مگر زماني که نسبت به ديگر مؤمنان اين چنين احساس يگانگي و همدردي داشته باشد.[11]
5. جامعه اسلامي ايدئال: يکي از امور مهم در امور اجتماعي شناخت ويژگيهاي جامعه ايدئال اسلامي است. ائمه اطهار عليهم السلام به صورتهاي گوناگون از چنين جامعهاي سخن به ميان آوردهاند. امام باقر(ع) در پاسخ شخصي که مدعي بود در محيطي زندگي ميکند که همه شيعهاند و وضع بسيار خوبي دارد. امام باقر(ع) به ايشان فرمود: «آيا در محيط شما توانمندان به تهيدستان توجه لازم و رسيدگي کافي دارند؟ آيا نيکان از خطاي خطاکاران درميگذرند؟ آيا آنان همديگر را ياري و مدد ميرسانند؟ آن مرد در پاسخ عرض کرد: «نه خير اين کارها چندان رواج ندارد. حضرت باقر(ع) فرمود: آنان شيعه نيستند، شيعه واقعي آناني هستند که امور گفته شد در بين آنها رايج باشد.[12]
و در روايتي ديگر در توصيف حقوق مؤمنان بر همديگر فرمود: «از جمله حقوق مؤمن بر عهده برادر مؤمنش اين است که: گرسنگي او را برطرف کند (نيازهاي ضروري اقتصاديش را) و اندام او را بپوشاند و گرفتاريها و غمهاي او را بزدايد و قرض و بدهکاريهايش را ادا کرده و هنگامي که ديده از جهان فرو بست به خانواده و فرزندان او رسيدگي نمايد.[13]
[1]. بر طبق بعضي تواريخ ولادت آن حضرت در سال 56 هجري و در برخي ديگر 58 هجري بوده است.
[2]. از حلمه القاب اوست: شاکر، هادي، امين، شبيه و... .
[3]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص220.
[4]. بحارالانوار، ج42، ص360.
[5]. بعضي تواريخ خود هشام بن عبدالملک و برخي ديگر عوامل او را که به تحريک هشام به اين کار اقدام کرد عامل شهادت حضرت باقر(ع) دانستهاند... .
[6]. بحارالانوار، ج 78، ص165.
[7]. تحفالعقول، ص207.
[8]. ملحقات الاحقاق، ج12، ص195.
[9]. کشف الغمه، ج2، ص234.
[10]. اصول کافي، ج2، ص234.
[11]. اعلام الدين، ص440.
[12]. بحارالانوار، ج74، ص313.
[13]. اصول کافي، ج2، ص169.
________________________________________________________________________________________
تهیه و تنظیم: احسان آذرکمند
متن کم